جامعه شبکهای از منظر رویکرد اعتدالی ون دایک ؛ قسمت اول: فضا و زمان
مقدمه
در یادداشت «رویکرد دیگر به جامعه شبکهای» توضیح داده شد که وندایک در تحلیل تحولات و مسائل عصر جدید، رویکردی اعتدالی دارد؛ یعنی نه با جریان متعارف همنظر میشود و نه در رویکرد انتقادی خود افراط میکند. او در دفاع از رویکرد خود مینویسد:
ممکن است برخی از خوانندگان از این موضع نظری من ناراحت شوند و تصور کنند که نویسنده قادر به موضعگیری روشنی نبوده و همیشه به دنبال مصالحه است. باید قدری توضیح دهم. از نگاه من، عمومیترین قاعده در تحلیل جامعه شبکهای، قاعده گسترش شبکه است. گسترش شبکه منجر به ترکیبی از گسترش و کاهش توأمان در تمامی بخشهای جامعه میشود. این دوگانگی توسط تعدادی از نظریهپردازان مدرن و پسامدرن مانند باربر، کستلز و گیدنز نیز بیانشده است. ایشان استدلال میکنند که جامعه همزمان گرایشهای متضاد رشد همگون و ناهمگون، ادغام و تمایز و وحدت و یکپارچگی را با خود همراه دارد. (جامعه شبکهای، صفحه247)
در ادامه تلاش میشود، مؤلفههای اصلی ساخت جامعه مانند «فضا(مکان)-زمان»، «حوزههای زندگی مانند حوزه کار، آموزش و اوقات فراغت»، «انسجام اجتماعی»، «پایداری و ثبات اجتماعی»، «عدالت و برابری اجتماعی» و … با استفاده از این رویکرد توضیح داده شود. در این یادداشت به موضوع فضا-زمان (Time-Space) در جامعه شبکهای پرداخته خواهد شد. در این رابطه، سؤال محوری این است که آیا با ظهور فناوریهای جدید بالأخص توسعه فضای مجازی، فضا و زمان اهمیت خود را از دست دادهاند، یا اتفاقاً از اهمیت بیشتری نسبت به قبل برخوردار شدهاند؟
رویکرد متعارف
در نگاه رویکرد متعارف که غالباً متأثر از رویکرد آمریکایی به فضای مجازی است، نهفقط فاوا بلکه تمام فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در طول تاریخ، به تسلط بیشتر انسان بر فضا و زمان و از بین رفتن محدودیتهای انسان در مواجهه با آنها کمک کرده و درنتیجه از اهمیت آن دو کاسته شده است. کتاب بهعنوان یک فناوری ثبت اطلاعات، محدودیتهای مکانی و زمانی را کمتر کرده است. این فناوری به فرد اجازه میدهد فارغ از اینکه کجا زندگی میکند یا چقدر با نویسندهی کتاب فاصلهی زمانی دارد، از نظرات او اطلاع پیدا کند. فناوریهای حوزهی حملونقل نیز با افزایش سرعت حرکت، باعث میشوند در زمان بسیار کمتری جابهجاییها صورت بگیرد و این یعنی روزبهروز زمان اهمیت خود را از دست میدهد. به همین نحو، انسان بر مکان مسلط شده و چون میتواند بر محدودیتهای زمانی و مکانی فائق آید و خیلی زود از یک مکان به مکان دیگر جابهجا شود، در محاسبات خود این مؤلفه را کمتر در نظر میگیرد.
بعدازاین توضیحات، مشخص است که فاوا و جامعهی مبتنی بر آن، اهمیت بسیار کمتری به فضا و زمان میدهد. در عصر فضای مجازی، میتوان بهراحتی به اتفاقات هر زمانی دسترسی پیدا کرد و در لحظه، خود را در هر فضایی حاضر کرد. در این وضعیت، وقتی برای دسترسی، به زمان بسیار ناچیزی نیاز داریم، یعنی زمان اهمیت سابق خود را ندارد. بهطور مشابه، وقتی تمام مکانها به هم متصل هستند، یعنی دیگر محدودیت مکانی نداریم. این روند تا جایی پیش رفته است که برخی از اندیشمندان قائل به از بین رفتن فاصلههای مکانی و پدیده «مرگ فاصله» و از بین رفتن فاصلههای زمانی و پدیده «مرگ زمان و زمان بیانتها» شدهاند.
در این رابطه مثال فعالیتهای اقتصادی در جامعه شبکهای که از آن با عنوان «اقتصاد جریان» یاد میشود، کمک شایانی به فهم موضوع میکند. درگذشته، اگر یک شرکت قصد توسعهی کسبوکار خود در جغرافیایی جدید را داشت، باید در مکان جدید، عمدهی فعالیتهای لازم برای تولید محصول نهایی را انجام میداد. از مسائل کلان مدیریتی گرفته، تا تأسیس خط تولید، تأمین مواد اولیه، واحدهای بازاریابی و دیگر وظایف مربوطه. اما این مدل از توسعهی کسبوکار، هزینهی زیادی دارد و به تعبیری، تخصص در آن بهحداعلای خود نرسیده است. به دلیل محدودیتهای فضا و زمان، باید برای هر فضا و زمان، کارهای تکراری را جداگانه انجام داد. اما در اقتصاد جریان، بهواسطهی اینکه فضاها در آن واحد امکان اتصال داشته و واحدهای مختلف میتوانند با هم همکاری کنند، در هر فضا فعالیت اقتصادی متناسب با خود آن دنبال میشود. در حقیقت:
شرکتها قادر به انتخاب بهترین مکان برای کلیه فعالیتهای خاص خود درزمینهی تولید، توزیع، اطلاعات، مدیریت، پشتیبانی و نگهداری هستند؛ بنابراین تولید میتواند در مناطق و کشورهایی با بهترین و مطمئنترین کارکنان آموزشدیده در دسترس اتفاق بیافتد. (جامعه شبکهای، صفحه150)
بنابراین از دیدگاه جریان متعارف در جامعه شبکهای به کمک فاوا شاهد از بین رفتن محدودیتهای زمانی و مکانی و درنتیجه کماهمیتتر شدن آنها هستیم. این کاهش محدودیتها باعث گسترش مقیاس در مورد مکان و زمان شده است؛ بهگونهای که فضا وابسته به محدودیتهای جغرافیا نبوده و از آن گسترده شده و زمان وابسته به محدودیتهای طبیعی و زیستی انسان و محیط نیست. این گسترش فضایی جامعه شبکهای با عنوان «جدا شدن جامعه از جغرافیا» نیز عنوان شده است.
رویکرد انتقادی
در رویکرد انتقادی، برخلاف رویکرد قبل، نشانههایی از «انقباض فضا» و «فشردهسازی زمان» در عصر جامعه شبکهای دیده میشود که اتفاقاً بر اهمیت بسیار بیشتر این مؤلفهها در عصر جدید دلالت دارند. وندایک برای توضیح این رویکرد از مثال بازار بورس استفاده میکند:
هیچکس اهمیت شدید زمان (ساعت) دریکی از پیشرفتهترین مراکز فناوری اطلاعات و ارتباطات یعنی بازارهای سهام را انکار نمیکند. تردید برای یک ثانیه یا عدم برقراری ارتباط سریع با بازار مالی، دیگر میتواند به معنای تفاوتی در سود و زیان باشد. (جامعه شبکهای، صفحه 215)
یکبار دیگر به مثال اقتصاد جریان توجه کنید. بر اساس رویکرد انتقادی، اتفاقاً در اقتصاد جدید در لحظه هماهنگ شدن بسیار اهمیت دارد؛ چراکه مجموع کارهای یک کسبوکار به وظایف متعدد تقسیمشده و هرکدام از آنها در نقطهای از جهان دنبال میشود. بدون تردید این وظایف به هم مربوط هستند و اگر یکی نسبت به بقیه تأخیر کند، تمام کار متوقف میشود. لذا در این تفسیر، زمان و هماهنگ شدن مبتنی بر آن، به امری پیچیده و مهمتر تبدیلشده است. این موضوع در مورد فضا هم تکرار میشود. هر فضا و جغرافیا برای کار خاصی مناسب است. بهعنوانمثال جای دفترهای پشتیبانی تلفنی در هند و جای دفترهای مدیریت مرکزی در کالیفرنیا است و اینها قابلجابهجایی نیستند. در حقیقت:
افزایش کنترل بر فضا، آنها را قادر میسازد بین کیفیت مکانهای خاص انتخاب کنند. آنها برای یک مترمربع طبقه اداری در مراکز شهرهای نیویورک و توکیو در مقایسه با حومه یا شهرهای دیگر 5 تا 10 برابر بیشتر پرداخت میکنند. (جامعهی شبکهای، صفحهی 216)
بنابراین قابلیتهای فناورانه برای اتصال مکان و زمان باعث میشود تا مردم در گزینش زمانها و مکانها نسبت به گذشته انتخابهای بیشتری داشته و همچنین این انتخابها از حساسیت بیشتری برخوردار است. از این رو، با افزایش اهمیت فضا و زمان و «انقباض و فشردگی فضا و زمان» روبرو هستیم. (جامعه شبکهای، صفحه215)
رویکرد اعتدالی
طبق دیدگاه اعتدالی ون دایک، هردوی این رویکردها در جای خود درست هستند. در حقیقت وندایک در اثر خود، رویکرد اعتدالی را نه باانگیزهی نفی کامل رویکرد متعارف، بلکه با هدف اضافه کردن ابعاد مغفول و آشکار کردن دیدگاههای رویکرد انتقادی در یک چهارچوب مفهومی مشخص در کنار دیدگاههای متعارف توضیح میدهد. همانطور که پیشتر اشاره شد، تشدید این تضاد در جامعه با دو قاعده «گسترش شبکه» و «تقویت جریان» توصیف میشود. بر این اساس، شبکه به گسترش تمام جریانهای درون جامعه، ولو اینکه باهم متضاد باشند کمک خواهد کرد. این یعنی یگانگی گسترش و کاهش(فشردهسازی) توأمان مقیاس.
همانطور که دیده شد، در مورد فضا و زمان نیز در جامعه شبکهای ازیکطرف در برخی از ابعاد و موضوعات شاهد کماهمیتتر شدن و گسترش فضایی و زمانی بوده و از طرفی دیگر پررنگ شدن و افزایش حساسیت نسبت آنها و فشردگی فضایی و زمان را میبینیم. بنابراین:
گسترش و فشردگی فضا و زمان دوروی یک سکه هستند. (جامعهی شبکهای، صفحهی 216)