«خرید توییتر توسط ایلان ماسک اهمیتی نداشت، اگر دولت در حال رقابت با توییتر بود.» این جمله یکی از مسئولین جمهوری اسلامی یا جمهوری خلق چین نیست. این، جمله تحلیلگرِ آمریکایی است که از قدرت و تسلط زیاد میلیاردرها بر رسانههای اجتماعی احساس خطر کرده است.
آنچه در ادامه میآید، بخش قابل توجهی از مصاحبه ترور نوا[۱] با خانم ترسی مکمیلان، جامعهشناس و نویسنده نیویورک تایمز است. این مصاحبه در برنامه طنزِ سیاسی «دیلی شو[۲]» صورت گرفته است. بهعنوان مقدمه، لازم به ذکر است که با تصاحب شبکه اجتماعی توییتر توسط ایلان ماسک، بسیاری از آمریکاییها نگران آینده این سکو هستند. ماسک بارها با اعلام چشماندازهای عجیب خود از توییتر به نگرانی مردم افزوده است. در این مصاحبه، به حدود اختیارات مالک این سکو پرداخته شده است.
ترور: خیلی علاقهمند هستم که بدانم نظرت در مورد توییتر و نقشش در جامعهمان چیست. برخی میگویند چون این یک کسبوکار است، ایلان میتواند هرکاری انجام دهد؛ پولش را داده پس میتواند هر کاری دلش میخواهد با آن بکند. در طرف مقابل، عدهای میگویند تصاحب توییتر، که امروزه به یک فضای عمومی[۳] تبدیل شده توسط ایلان، نشان میدهد که چقدر داشتن میلیاردرها در جامعه خطرناک است؛ کسانی که میتوانند برای دیگران تعیین کنند چه بگویند و چه نگویند.
ترسی: همه مواردی که گفته شد درست هستند ولی به نظر من نه بهطور مطلق. بخش مهم ماجرا این است که ما عرصههای عمومی را به بخش خصوصی برونسپاری کردیم. توییتر شبیه به یک عرصه عمومی بهنظر میرسد ولی در عمل هرگز مربوط به بخش عمومی نبوده است. اصلاً نمیتواند باشد؛ (چون) مالکش مردم یا دولت ها نیستند. اقلیتها از سالها پیش میگفتند که آنها نمیتوانند به اندازه برندها و سیاستمداران قدرتمند در توییتر مشارکت داشته باشند. این در حالی است که در یک جای واقعاً عمومی، مردم باید بتوانند جواب قدرتهای موجود را بدهند. توییر هرگز اینگونه نبوده است. هیچ رسانه اجتماعی اینطور نبوده است. این تفاوت یک کسبوکار با چیزهای حقیقتاً عمومی است. پس توییتر یک کسبوکار است، ایلان ماسک میتواند آن را بخرد (که در حقیقت همانطور که میدانی، مجبور شد بخرد.[۴] چون یک چک نوشت و آدمهایش مجبور شدند آن را نقد کنند.) ما از توییتر استفاده کردیم تا به نوعی قدرت مردم را اعمال کنیم اما این بدین معنا نیست که مردم مالک آن هستند و یا نوعی تسلط بر آن دارند. معنای این برای من و بسیاری از افراد دیگر این است که باید یک فضای عمومی وجود داشته باشد. ما در عصر اطلاعات زندگی میکنیم. اطلاعات عامل قدرت و پول است. چرا ما یک بخش عمومیِ مردمی بر بستر اینترنت نداریم؟ خرید توییتر توسط ایلان ماسک اهمیتی نداشت اگر دولت در حال رقابت با توییتر بود.
ترور: خیلی جالب است. اما میدانی، بسیاری از این ایدهها منطقی به نظر میرسند؛ تا وقتی که در نظر بگیری مخاطب این درخواست دولت آمریکا است. نه نه، منظورم بیعرضگی آمریکا نیست، بلکه منظورم این است که آمریکا همه چیز را از عینک چپ و راست، دموکرات و جمهوریخواه میبیند. همیشه همینطور است و مهم نیست مسئله چه باشد. بهنظر میرسد آمریکا به تنهایی هرگز نمیتواند چنین چیزی را بسازد؛ چراکه دو طرف در مورد اینکه چنین چیزی چگونه باید یا نباید باشد به توافق نخواهند رسید.
ترسی: بله قطعاً همینطور است. ما این شک را در مورد همه چیزهایی که به صورت عمومی اداره میشوند، بهطور خاص در مورد مدارس میبینیم…. این بههم ریختگیِ مشارکت دموکراتیک است. این بدین معنا نیست که ما الان کار درست را انجام میدهیم، بلکه به این معنا است که راهی برای درست کردن آن در آینده داریم… میدانی، کتابخانهها برای من نمونه درخشانِ فضای عمومی هستند. آیا عالی هستند؟ قطعا نه. ولی آیا به استقبال مردم رفته و با آنها همانطور که هستند روبهرو میشوند؟ قطعاً بله. آیا آمریکا میتواند این کار را انجام دهد (تکرار کند)؟ قطعاً بله. خب آیا ما باید برای قدم به قدم محقق شدنش بجنگیم؟ قطعاً بله. ولی ما میتوانیم این جنگ را داشته باشیم. اما شما حتی نمیتوانید این جنگ را داشته باشید، وقتی که یک پدیده[۵] در دست یک مریضِ خود بزرگ پندار افتاده است.[۶]
در قلب سرمایهداری جهانی، اذعان میکنند که توییتر یا هیچ شرکت خصوصی دیگری توانایی نشان دادن نظر عمومی را ندارد و حرف مردم میان صدای قدرتمندان گم میشود، اما ما هرگونه ورود دولت به این عرصه را توتالیتاریسم میدانیم. فکر کنم در ایران حتی یک نفر هم جرأت نام بردن از پلتفرمهای اجتماعیِ دولتی را نداشته باشد. اما غرب که راه ما را قبلاً طی کرده، امروز اذعان میکند که بخش خصوصیِ غولآسا و رها (بخوانید بدون سیاستهای تنظیمی و حمایتی) نمیگذارد صدای ضعیفترها شنیده بشود. اگر جهان سومی بودن به پیروی از تجربههای شکست خورده دیگران باشد، ما واقعا که جهان سومی هستیم.
البته برای حل این مسئله مهم، نباید سریع به سمت دولتیسازی حرکت کرد. هدایت رسانههای عمومی توسط دولت چالشهای خود را دارد. اولین چالش همیشگی بخش دولتی، سرعت پایین، هزینه بالا و در مجموع بهرهوری کم آن است؛ بهصورتی که نباید از آن انتظار شکل دادن پدیدهای چون توییتر را داشت. چالش دوم، انحصار دولتی است که باز هم به مانند قبل به تک صدایی و ساکت کردن مخالفان قدرتها منتهی میشود. بهغیر از اینها، در نظام حکمرانی ما، مشارکت مردم نه به عنوان امری واسطهای برای افزایش بهرهوری، بلکه بهعنوان امری اصیل موضوعیت داشته و مشارکت فعالانه و آگاهانه بخش خصوصی و مردم از ارزش های محوری است. نباید با دولتی کردن امور مانع مشارکت و در پی آن رشد مردم شد. بر همین اساس ناگزیر از استفاده از راهکارهای ترکیبی هستیم که نه دولت جای بخش خصوصی را بگیرد و نه بخش خصوصی به قدرتی بیش از ظرفیتش دست پیدا کند.
برای محقق شدن این موضوع، باید همواره تعادلی میان «ظرفیت تنظیمگری دولت[۷]» و «اندازه شرکتها» وجود داشته باشد. اگر در کشور ابرشرکتهایی فراتر از ظرفیت تنظیمگری دولت شکل بگیرند، کار را خود به دست میگیرند و دولت امکان حاکمیت پذیری و پاسخگو کردن آنها را نخواهد داشت. بر همین اساس بر دولتها لازم است تا همواره رشد و اندازه شرکتهای بخش خصوصی را رصد کنند تا از قدرت آنها غافلگیر نشوند و ظرفیت تنظیمگری خود را با سیاستها و شیوههای نرم و سخت افزایش دهند.
منبع:
https://castbox.fm/vb/553388792
پینوشتها:
[۱] Trevor Noah : کمدین معروف آفریقایی که در چند سال سکونتش در آمریکا، به واسطه اجراهای طنز سیاسی، از شهرت زیادی برخوردار شده است.
[۲] Daily show
[۳] Public square: یکی از ترجمههای این کلمه، «محفلهای گردهمایی عمومی در یونان باستان» است.
[۴] اشاره به دعواهای حقوقی ناظر به قرار داد فروش توییتر.
[۵] Entity
[۶] اشاره به تصاحب توییتر توسط ایلان ماسک
[۷] State Regulatory Capacity