انقلاب فناورانه و فناوریهای برهمزننده
مقدمه
تا به امروز بررسیهای متعددی حول انقلابهای صنعتی و گذار از جوامع سنتی به جوامع مدرن و پسامدرن مطرح شده است و بهصورت مصداقی اثر فناوریهای نوظهور مختلفی همچون هوش مصنوعی، اینترنت اشیاء و غیره مورد بررسی قرار گرفته است. اغلب کارشناسان معتقدند که این فناوریها در آینده بسیار مهم و کلیدیاند و برای بیان آن از عباراتی همچون فناوریهای برهمزننده[۱] استفاده میکنند. شایسته است پیش از بررسی اثرات و مصادیق اینگونه فناوریها، ابتدا توافقی بر معنا و چیستی اینگونه فناوریهایی که تحولات عظیم و بزرگی را در جهان امروز و آینده رقم میزنند صورت گیرد تا اساساً مشخص شود این فناوریها چه ویژگیهایی دارند و چگونه جهان پیرامون ما را تحتتأثیر خود قرار خواهند داد؛ بنابراین در این نوشتار بهصورت مختصر مفهوم disruptive technologies را بررسی و واکاوی خواهیم نمود.
انقلاب فناورانه
منظور از انقلاب آن حرکت و جنبشی است که نظام مرتجع و قدیمی را سرنگون میکند و زمینه را برای ایجاد نظام جدید آماده میکند. انقلاب یعنی دگرگونی بنیادی؛ بنابراین، هر انقلاب نظریهای مخصوص به خود دارد که نظامهای مختلف حول آن سامان مییابد؛ برخی انقلابها زمینههای اقتصادی دارند و به تبع ایده و تئوری اقتصادی موجب شکلگیری آن انقلاب میگردد؛ کما اینکه ممکن است آن زمینه سیاسی، فرهنگی یا… نیز باشد. برایناساس یک انقلاب بر اساس یک ایده یا تئوری منحصربهفرد و با راهبری رهبران، تغییری در نظام بازیگران ایجاد میکند تا به آن سرمنزل مقصود و مطلوب نزدیک شود. برایناساس میتوان انقلاب را با سه شاخصه اصلی بررسی نمود: ۱- تئوری یا داشتن ایده ۲- ایجاد تحول ۳- تغییر چینش بازیگران.
انقلاب صنعتی چهارم را ازاینجهت میتوان به معنای واقعی کلمه انقلاب دانست. در انقلاب صنعتی چهارم گذار از جامعه صنعتی و یا حتی اطلاعاتی به جامعه دیجیتال، بهعنوان جامعه مطلوب قابلمشاهده است و پارادایمی را ایجاد کرده است که دارای ارزشها و ویژگیهای منحصربهفرد است. عصر صنعتی بهواسطه ایجاد اختراعاتی همچون برق، ماشین بخار، تلفن، راهآهن و… انقلابی در کسبوکارها و اقتصاد ایجاد نمود و بهتبع آن جوامع و زندگی مردمان را متحول ساخت. امروزه و در عصر دیجیتال نیز بهواسطه روند دیجیتال شدن جوامع و پدیدآمدن فناوریهای نوینی همچون اینترنت، هوش مصنوعی، زنجیره بلوکی، اینترنت اشیاء و… شاهد انقلابی در اقتصاد و سایر نظامهای اجتماعی هستیم که بستری را برای نوآوریهای متعدد فراهم میکند و طبیعتاً نظام و آرایش بازیگران را نیز تحتتأثیر خود قرار میدهد. اگر تا دیروز شرکتهای نفت و انرژی بزرگترین شرکتهای اقتصادی جهان بودند، امروزه شرکتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات حرف اول را در جهان میزنند و این نشان از آن دارد که در این انقلاب پارادایمی، بازیگران نیز جای خود را پیدا کرده و قدرت و سرمایه جابهجا شده است.
حرکت در پارادایمهای موجود بازار و بهبود بخشیدن به فرایندها و محصولات اگرچه تکامل[۲] بهحساب میآید اما نمیتوان آن را یک انقلاب[۳] یا تحول نامید؛ به عبارتی انطباق فناوریها بهنحویکه قابلپیشبینی بوده و مشتریان انتظار آن را دارند، تحول و انقلاب نامیده نمیشود. انقلاب آن جا است که ارزشها و ویژگیهای اساسی نظامهای مختلف اجتماعی متحول میشوند و انتظاری که از روند طبیعی متصور است تغییر مییابد. بهعنوانمثال اگر در عصر صنعتی مواردی از قبیل ماده اولیه و نیروی کار حرف اول را در ارزشآفرینی اقتصادی میزد، حال این نوآوری است که ارزشآفرینی میکند و قدرت آینده را مشخص میکند. در این صورت گفته میشود انقلاب فناورانهای رخداده است که بهواسطه این تحول اصیل و اساسی در فناوریها، چارچوبهای حاکم بر جوامع نیز تغییر کرده و آرایش بازیگران بزرگ اقتصادی نیز متحول شده و قدرت از بخشی به بخش دیگری از بازار انتقالیافته است. این انقلاب حاصل تئوری دیجیتال شدن جهان و با استفاده از ابزار فناوریهای برهمزننده بوده است که توسط بازیگران بزرگی همچون آلفابت، آمازون و… محقق شده است.
تحول یا انقلاب؟
ایجاد تحول توسط یک فناوری الزاماً به معنای انقلاب فناورانه نیست. تحول آنگاه که در عین نوآوری، چینش بازیگران را نیز بر هم بزند، انقلاب را ایجاد خواهد نمود. تغییر چینش بازیگران زمانی محقق میشود که آن فناوری بهسادگی در دسترس باشد و قابل استفاده باشد؛ نیازهایی را هدف گرفته باشد و بهعنوان طرحی نو، نیازها را بهصورت منحصربهفرد پاسخ بگوید. تحولهای فناورانه بایستی آنقدر خود را اصلاح کنند و صیقل بدهند تا مقرونبهصرفه شوند و بازار را به تسخیر خود درآورند؛ بنابراین، آن فناوری که علاوه بر برآمدن از دل تحولی فناورانه، جریان غالب را نیز به دست بگیرد و منتج به تغییر شیوه تفکر و رفتار مردم نیز گردد فناوری disruptive خواهد بود.
تحولآفرینی فناورانه آنگاه که در پارادایم انقلاب صنعتی چهارم باشد باعث بازتولید صنایع مختلف در عصر دیجیتال خواهد شد و انقلاب را رقم خواهد زد. این انقلاب فناورانه گوی سبقت را از بازیگران قدیمی ربوده و بازیگران دیگری همچون مایکروسافت، آمازون و گوگل را در صدر بازار قرار میدهد؛ چراکه دنیای امروز دنیای تنفس در هوای فناوری اطلاعات و ارتباطات است و این انقلاب خود باعث تغییر در آرایش بازیگران میشود.
بنابراین، انقلابها با استفاده از تحولهای فناورانه و برهمزننده چینش فعلی بازیگران کلیدی را رقم میزنند. این انقلاب میتواند بهصورت جزئیتر، خود را در بخشهای مختلف بازار بازتولید کند و عرصههای اجتماعی متعددی را متأثر از خود نماید.
شکلگیری مفهوم بر هم زنندگی
بستر شکلگیری «نوآوری برهمزننده» که منشأ اصلی «فناوریهای برهمزننده» نیز است، بستر بازار و استراتژیهای رقابت در بازار است؛ در واقع کارآفرینان به دنبال مشخص نمودن نقطهای از بازار بودهاند که فرصتی برای کسبوکارهای کوچک و استارتآپها فراهم آورند تا بتوانند با بازیگران و جریان اصلی بازار رقابت کنند و حتی آنها را نیز پشت سر بگذارند. بدیهی است رقابت یک شرکت کوچک با دیگر غولهایی که در هر بخش ارائه خدمات وجود دارد محکوم به شکست است و در این شرایط، ورود به بازار نیازمند استراتژی متفاوتی است؛ ازاینرو، تمرکز بر ایجاد نوآوریهای برهمزننده میتواند آن نظم شکلگرفته را تحتتأثیر خود قرار دهد و فرصت رشد را برای آنان فراهم نماید.
نشریه کسبوکار هاروارد (Harvard Business Review) در مقالهای[۴] که به بازنگری و تدقیق همین مفهوم پرداخته است، آن را فرایندی توصیف کرده که بهموجب آن یک شرکت کوچکتر با منابع کمتر قادر است با موفقیت، کسبوکارهای فعلی را به چالش بکشد. همانطور که پیشازاین نیز بیان شد، فناوریهای نوین هم ممکن است تنها در یک بخش از بازار فناوریهای پیشین خود را منسوخ کرده و بهنوعی جایگزین آنها شوند و هم ممکن است بهصورت کلان رقابتی میان بخشی ایجاد کنند و بر بخشی از بازار تمرکز کنند که آن بخش در پی خود کل بازار را نیز متحول سازد. بهعنوانمثال اینترنت از اینگونه فناوریها بوده است که تمام بازار و بخشهای مختلف آن را تحتتأثیر خود قرار داده و چینش بازیگران بازار جهانی (نه بازار یک بخش همچون حملونقل، خردهفروشی یا …) را متحول ساخته است.
فناوری برهمزننده یا بایستی به نحوی باشد که فناوریهای ارائه شده توسط بازیگران قبلی را منسوخ نموده و از پارادایمی دیگر به آن نیاز معمول و مشخص پاسخ دهد (تا بتواند بر رقابت دیگر بازیگران غلبه نماید) و یا اینکه بر گوشهای از بازار و نیازی از مردم تمرکز کند که پاسخ داده نشده است. در این صورت ایجاد یک جریان حاشیهای پرقدرت میتواند جریان اصلی بازار را تحتتأثیر خود قرار دهد و بهتدریج آن جریان اصلی را نیز تصاحب کند.
در سناریوی اول یک شرکت وارد بازاری تثبیت شدهای میشود اما شیوه برآورده شدن نیازها را به طور اساسی تغییر میدهد و فرایندها و محصولات فعلی را منسوخ کرده و جایگزین آن میشود. اما در سناریوی دوم، بازار جدیدی را شکل میدهد و نحوه عملکرد مصرفکنندگان مشاغل و صنایع را متحول میسازد. یک فناوری برهمزننده منافع جدید و قابلتوجهی را به مصرفکنندگان عرضه میکند و برای آنان ارزشآفرینی قابلتوجهی خواهد داشت. مثلاً اینترنت در حوزه گردآوری داده جای کتابخانه، روزنامه و حتی برخی تعاملات اجتماعی را گرفته و آن حوزه را متحول ساخته است.
فناوریهایی برای انقلاب
شاخص یا نشانه تشخیص disruptive بودن یا نبودن یک فناوری آن است که ببینیم بازار را متحول کرده و بازیگران جدیدی را جایگزین بازیگران قبلی کرده است یا خیر؟ این بازیگران هنگامی جدید خواهند بود که یا آنقدر کوچک باشند که بازیگر قدرتمندی بهحساب نیایند و یا از حوزهای دیگر وارد شوند که در آنصورت نیز تغییر بازیگر رخ داده است. بنابراین فناوریهای disruptive فرصت جابهجایی شرکتها و بازیگران کوچک و بزرگ فراهم میکنند و رشد سریع و غیر قابل انتظاری را برایشان رقم میزند. به عبارتی، در این صورت یک جریان حاشیهای، جریان اصلی را کنار میزند و سپس خود به جریان اصلی تبدیل میشود.
همانطور که پیش از این به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت، این شاخص هنگامی محقق میشود که آن فناوری اولاً با ایدهای منحصر به فرد به دنبال ایجاد تغییری در افق مطلوب خود باشد؛ ثانیاً تحولی در فناوریهای موجود ایجاد کند و از نظر فنی، امکان منسوخ نمودن فناوریهای پیشین را فراهم کند و ثالثاً بازیگران را تغییر دهد و در بستر جامعه و واقعیت نیز عملاً فناوریهای پیشین را کنار بزند و با بازیگران پیشین جا به جایی صورت گیرد. بنابراین، مفهوم disruption تمامی سه ویژگی که برای انقلاب ذکر شده بود را دارا است و با این شروط میتوان از نظر مفهومی، عبارتی همچون «فناوریهای انقلابی» را برای آن جعل نمود.
دلالتهایی برای حکمرانی
بازیگران اقتصادی مختلف و شرکتهای کوچک و بزرگ در حال تلاش برای جایابی در پارادایم انقلاب صنعتی چهارم هستند. هریک تلاش میکنند تا به نحوی خود را متناسب با این شرایط بازسازی نمایند تا سهم بازار را حفظ کرده و در این جریان حذف نشوند. حال در این میان برخی در همان عرصه پیشرفت میکنند و اجازه شکلگیری انقلاب را دیگر بازیگران نمیدهند و برخی شرکتهای کوچک نیز موفق میشوند طرحی نو دراندازند و آن محصولات و خدمات قدیمی را منسوخ کرده و از میان بر میدارند. طبعاً در چنین شرایطی که بازیگران مختلف دائماً در صدد جایابی برای خود هستند دولتها نیز متأثر شده و نیاز به تحول دارند.
تئوریهای پشتیبان برخی فناوریهای انقلابی ازیکطرف و کمرنگشدن حاکمیتها بهواسطه عصر دیجیتال از سویی دیگر سرنوشت حاکمیتها را به اینگونه فناوریها گرهزده است. بهعنوانمثال، فناوریای همچون بلاکچین که نظریه مرکزی آن تمرکززدایی است به نحوی به مصاف حاکمیت میرود و اینترنت و پلتفرمهای خدمات بینالمللی نیز به نحوی دیگر ظرفیت اعمال اراده حاکمیت (ظرفیت حکمرانی) را به یغما میبرند. فراهم آمدن بستر قدرتمند شدن هرچه بیشتر بازیگران خصوصی بینالمللی نیز حاکمیتها را با بحران توخالی شدن و سلب اراده مواجهه ساخته است.
در چنین شرایطی بایستی بهصورت دقیقتر بررسی نمود که اولاً پارادایم انقلاب صنعتی چهارم و فناوریهای برهمزننده آن، چه چالشهایی برای حاکمیت فراهم خواهند آورد؟ ثانیاً جایگاه دولتها در آرایش جدید بازیگران با ویژگیهای مختص خود چه خواهد بود؟ ثالثاً مشخص کنیم چه ایده و نظریهای برای حفظ ظرفیت حکمرانی دولتها و حاکمیتها در شرایط فعلی و آینده وجود دارد؟
[۱] Disruptive tech
[۲] Evolution
[۳] Revolution